شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ چه حال و روز خوشي داشت آدمي، آن روز که روي شانهٌ او بيل بود جاي تفنگ درخت و گندم، مهر و اميد مي پرورد نه تلخکامي و وحشت، نه زشت نامي و ننگ تو خود به ياد چه مي افتي از تبسم گل؟ ز چارسوي جهان، هر خبر ز نوع بشر برادري که به تير برادر افتاده ست سرم فداي تو اي پيرمرد بيل به دوش که تار و پود تو در کار آب و آبادي ست. نبينمت دگر اي نوجوان تفنگ به دست که دسترنج تو جز خون و مرگ و وحشت نيست فريدون_مشيري
مهرباني #
رتبه 93
3 برگزیده
766 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top