علاقهمندي ها
+
نتونستم اين توصيه پزشكي بسيار مهم را براتون ننويسم...!!!*** به هيچ وجه بادام نارس (يا همان چاقاله بادام) و آلوچه نارس ( يا همان گوجه سبز) را خصوصا وقتي که روش سديم كلرايد (يا همان نمک طعام) ميپاشيد نخوريد. . . . . صبر کنيد من هم بيام تا با هم بخوريم من گوجه سبز خيللللللي دوست دارم!!!!:دي

پيام رهايي
7:24 عصر
«سيدمرتضي»
باشه :)
يک فنجان آرامش
تو پسري اينقدر خوشمزه اي؟
پيام رهايي
اين حديث بر ايمان قوي مؤمنان در آخرالزمان تأکيد دارد که با وجود فتنهها و نديدن حضوري پيامبر (ص) و امام زمان (عج)، ايمان خود را حفظ ميکنند.
پيام رهايي
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} حتماً يه روزهدار گرسنه و تشنه رد شده، چشمش افتاده، وسوسه شده، *بعدم با يه آه عميق بازنشر زده که بقيه هم تو حسرتش بسوزن!* ماه رمضونه، آدم از عکس آب و غذا هم احساس تشنگي و گشنگي ميکنه، چه برسه به آلوچه سبز با نمک! :دي
+
بعضي آدمها انگار چوب خشک اندتا عصباني مي شوند، آتش ميگيرند،
و همه جا را با دود آلود ميکنند،
همه جا را تيره و تار ميکنند،
اشک آدم را جاري مي کنند.
ولي بعضيها مثل عودند وقتي يک حرف ميزني که ناراحت ميشوند و آتش ميگيرند،
بوي جوانمردي و انصاف ميدهند،
و هرگز نامردي نميکنند.
امام علي ع
"خشم همنشين بسيار بدي است، عيب ها را آشکار، بدي ها را نزديک و خوبي ها را دور مي کند."
غررالحکم، ح6893
امين يگانه
6:21 عصر
+
@};-شکستني است.@};-
چندروز پيش جلوي مغازه اي بسته ي کارتوني ديدم که رويش نوشته بود باخط درشت:
بااحتياط حمل شود
شکستني است،
باخودگفتم:
کاش روي دل ها،هم مي نوشتند:
بااحتياط رفتار شود
شکستني است.
وبه خاطر اين ظرافت وحساسيت دل است که خداي سبحان فرمود: من كنار دلهاي شكستهام.
پس بااين وصف برماست که بکوشيم هيچ دلي رامخصوصا دل خانمهايمان، نشکنيم،چه بسا آهي سوزانِ ازدل برآمده خشم الهي رابرانگيزد.
امين يگانه
6:21 عصر
+
بايرام يئلي چارداخلاري ييخاندا
*نوروز گولي* قار چيچگي چيخاندا
آغ بولوتلار کوينکلرين سيخاندا
بيزدن ده بير ياد ايليه ن ساغ اولسون
دردلريميز قوي ديکلسون داغ اولسون
*استاد شهـ ـريار*
++++++
اين گل اواخر اسفند و دم دماي بهار در مياد لابلاي برفا توي کوهستان
ما بهش ميگيم *نـوروز گولي* يا همون گل نوروز
که نويد آمدن بهار رو ميده:)

امين يگانه
6:20 عصر
+
تو بهار را دوست مي داري
من پاييز را
زندگي تو بهار است
زندگي من پاييز
اگر تو گامي به پيش مي آمدي
و من گامي واپس مي گذاشتم
با يکديگر به هم مي رسيديم
در تابستان گرم و مطبوع
شاخه ي عشق
6:18 عصر
+
دلتنگم…
براے تو که آن سوي شهري،
شهري به وسعت عشق،
به وسعت بي نهايت
وبه امتداد کلمه!
شهري که به قول سهراب،
پنجره هايش رو به تجلي باز است.
و
تو هنوزهم،تنها دليل بودنِ من،هستي....
ازاستاد#جواد_تبريزي
شاخه ي عشق
6:18 عصر
+
يه بار سرکلاس يکي ازدانشجوها از #استاد_تبريزي، درمورد روز عشق پرسدند واستاد جملاتي به اين مضمون گفتند:
روز عشق روزي است که به معشوقمان و کسي که عاشقانه دوستش داريم هديه ميدهيم چه هديهاي بالاتر و فراتر از آگاهي؛ پا را فراتر از قلب هاي کوچکِ قرمز و خرس هاي عروسکي بگذاريم و براي تداوم عشقمان نحوه درست "ارتباط" را بياموزيم.
وعشق هرچه قدرپايه هاي شناختيش عميقترباشد،تداومش بيشتروماندگارترمي شود.
شاخه ي عشق
6:17 عصر
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
انديشه نگار
4:20 عصر
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
+
من آن نيم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بي تو حرام.
سعدي
انديشه نگار
4:9 عصر
+
بس كه بد مي گذرد زندگي اهل جهان
مردم از عمر چو سالي گذرد عيد كنند
انديشه نگار
4:8 عصر
+
«پناه»؛ ميبرم «به خدا»، از عيبي که؛ «امروز» در خود مي بينم، و؛ «ديروز»؛ «ديگران را» به خاطر، «همان عيب»؛ ملامت کرده ام. محتاط باشيم؛ در «سرزنش»؛ و «قضاوت کردن ديگران». وقتي؛ نه از «ديروز او» خبر داريم؛ نه از «فرداي خودمان».

انديشه نگار
4:8 عصر
گاهي ديگران به زلالي همين قطره و به لطافت همين گلند.....بقول سهراب چشمها را بايد شست....جور ديگر بايد ديد. ...... ........ ......!
1 فرد دیگر
21 فرد دیگر
+
خانه ات مطاف فرشتگان بود
ومحل رفت وآمد مردم،
ازهرقبيله ورنگ ومذهب ونژاد. اگرازکوچک و بزرگ،مرد وزن،سوال مي کردي کريم اين شهر کيست؟
همه آدرس خانه ي تورا نشان مي دادند.
هيچکس نااميد از در خانه ات برنمي گشت حتي دشمنانت،
پيش ازآنکه ازتو بخواهند مي بخشيدي تا شرم درخواست را درصورت سائل نبيني.
چندين بار اموالت را بخشيدي به تمام،
ياد مي آيد که همواره مردم را به نيکي و زيبايي دعوت مي کردي،
انديشه نگار
4:7 عصر
ادامه....مي گفتي زيباترين زيبايي ها اخلاق زيباست،
وچه زيبا سخني،بااخلاق زيبا،مي شوددنيارا آباد کرد...اينک اي کريم فرزند کريم،بادستاني پرازنياز وقلبي آکنده ازعشق،وچشماني لبريز ازشوق،ازتو مي خواهم آنچه خيروصلاح ماست برما عنايت کني.کريمان بابدان هم بد نکردند،کسي را ازدرخود رد نکردند.#تبريزي.
{a h=Doktaringlab1}شاخه ي عشق{/a} عزيزم قلب خيلي پاک و مهربوني دارين . به خاطر همين برام خيلي قابل احتراميد و قلبا دوستون دارم @};-خدا حفظتون کنه پريا عزيز . الهي از امام حسن مجتبي(ع) بهترين عيدي رو بگيريد @};-
انديشه نگار
4:3 عصر
محبوبه من!
عزيزِ هنرمند من!
تو چنان کلمات را نقاشي ميکني که انگار روحي تازه بر جان خشک اين حروف ها دميدهاي،
تو آنگونه کلمات را بر جان کاغذ ميريزي ،که گويي بر رگ هاي هرکدامشان خوني تازه دواندهاي و جاني ديگر بر آنها بخشيدهاي...تو چنان کلمات را کنار هم ميچيني که انگار زيباتر از اين نميتواند باشد
انگشتان هنرمند تو...
قلم را به رقص درميآورد و مرکب را به ذوق و شور وا ميدارد
اما
فراتر از اينها
بودنت...
همين بودنت لحظاتي را برايم آفريده که دوست دارم قابشان کنم و به ديوار جانم بياويزمشان...
لحظاتي که هنرمندانهتر از همه تابلوهاي جهان است!
آخ آخ چقد شرمنده شدم اين فيد رو تازه امروز ديدم ..سلام و درود بر هما بانوي عزيز و دوست داشتني و همه ي عزيزاني که با محبتتون بنده رو مورد تفقد قرار داديدچيزي ندارم بگم کوچيک شمام سروران بزرگوار
+
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين
ميترسم از آن که بانگ آيد روزي
کاي بيخبران راه نه آنست و نه اين!!!
خيام
در انتظار آفتاب
11:46 صبح
شب زيبا استاد... خيام، خيام، سال پيش همين موقع بوشهر خيام خواني ميشنيدم اي روزگار...... اين قافله عمر عجب ميگذرد!
اين قافله عمر عجـب ميگذرد
درياب دمي کـه با طرب ميگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري / پيش آر پياله را که شب ميگذرد