انسان گاه باید از برخی تعلقات خود بگذرد تا رشد کند، جوانه زند. تنش شاید بخاطر از دست دادن ها ترک بردارد، اما از تمام این زخم ها وشیارها که بر بدنش نقش میبندد گیاهی میروید، گیاه خودشناسی وگل میدهد گل معرفت. پرهای می یابد خیالی، میرسد به بی پروایی با عطار همنوا میشود، هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت، بی خود، بی خرد، بی خبر، حیران شد
سلام بر اسفند 1402... میدانی ماه زندگی هستی چون انتهای تو بهار است. آستانه نوروز دل انگیزتر از خود نوروز است سالها در اسفند بوی عید در تمام شهرها جاری بود وچه نفسی، چه نفسی میکشیدیم...چقدر دوست دارم ببینم عزیزانم را قبل آمدن بهار قبل از آنکه تمنای دیدن تبریک چند جمله ای نوروز باشد ببینم ویک دل سیر حرف بزنم... میشود؟؟؟؟
وسلام از کسی که در همین نزدیکیست هم نفس با باران میخورد پشت درت، او که از خویش پشیمان شده است، دل خوش آفتاب لب بام شماست، اگر در بگشایی به رویش به خوشی
بهار 1401 سلام، امسال زیاد از تو توقع ندارم، بعد از خوش وبشی همیشگی وسبد گذاشتن برای برکت وسلامتی همه پشت درهایت تنها میخوام مرا با خاطرات گذشته ام تنها گذاری که گذشته ام شیرین تر از آینده است....
دنیایی وارونه دیگه کسی روزهای نشستن پای قصه های مادر بزرگها رو یادش نیست
دیگه دردل کردن با درخت سپیدار رو یادش نیست
دیگه کسی نگاه به مادر وپدر رو به رسم مهر یادش نیست
دیگه پدر بزرگ نشستن با هم سن وسالش رو وشنیدن حکایت جوانی رو، یادش نیست
اما......
من هنوز تویی این وارونگی خیلی چیزها رو یادم هست
تعبیر خواب مادرم
رفتن چهار شنبه ها به زیارت
نشستن پای خواندن یاسین دختران جوان در حرم
نگاه نگران پدرم به آینده